سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

داستان یک آغاز

پایان 11 ماهگی

جمعه 26 دی ماه 1393 سلام آقا سجاد مامان یازده ماهگیت مبارک عزیزم این روزها شاهد رشد و بالندگی پسرم هستم. تلاش زیاد برای راه رفتن میکنه. هزار ماشالا. خوب و مسلط وایمیسی. علاقه شدید داری که کنار من بایستی و دور من بچرخی. راه رفتنت افقیه. برای بابا حمید خیلی جالبه. راستی تمرین حرف زدن هم میکنی. کلمات بابا. ماما. دد. نه نه و یه سری کلمات دوحرفی که معنی خاصی ندارنا تکرار میکنی. هنوز اگزمات کامل کامل خوب نشده یه مطلبو خیلی وقت پیش باید میگفتم یادم رفته الان میگم. ماه رمضان من واسه شما یه سی دی آموزشی تهیه کردم به اسم صد آفرین از اون موقع تا حالا هر روز این سی دی را میبینی . شده برنامه هر روزه شما. از طریق این سی دی و تمریناتی ک...
27 دی 1393

اتفاقات اخیر

پنجشنبه 18 دی 1393 سلام قشنگ مامان مدتیه که میخوام بیام مطلب جدید بنویسم اصلا فرصت نمیکنم. این چند وقته اتفاقاتی افتاد که به طور خلاصه میگم. عزیزم شکر خدا مهارت چهاردست و پا رفتنت کامل شده و من و بابا حمید وقتی با ذوق و شوق به سمت چیزی چهاردست و پا میری کلی خوشحال میشیم. وضعیت رویش دندونای قشنگت تغییری نکرده . همون دو تا مروارید کوچولوی پایینیه. فکر کنم این روزها دو تا دندونای بالات هم در بیان. نمیدونم. حدود 10 روزی بود که حساسیت شدید پوستی پیدا کرده بودی. گردن دست و پاهات و سینه. قرمز شده بود و تو با خارش اونا بیشتر اذیت میشدی. جمعه 12 دی بردیمت بیمارستان رازی که مخصوص پوسته. اورژانس که رفتیم تشخیص دادن اگزما داری . واست ...
18 دی 1393
1